صَلَّ اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَا صَالِح المَهدِیِ اَدرِکنَا
کی سپری فصل خزان می شود؟
کی سحر و وقت اذان می شود؟
رود فرج از دل تنگ زمان
کی سوی گلزار روان می شود؟
باز زِ یُمن قدمش گفته اند
عالم فرتوت جوان می شود
یوسف از این دیرتر آیی اگر
قامت یعقوب کمان می شود
خوبتر و برتر و بالاتری
بیشتر از آنچه بیان می شود
چشمه خورشیدِ محبت بتاب
ورنه دل از دیو و دَدان می شود
ای دل از ین بیش مزن دست و پا
هر چه خدا خواست همان می شود
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: امام, شعر, انتظار, ,